بیوگرافی مورینیو
 
وبلاگی برای کهکشانی ها
سفیدتر از آنیم که بی رنگ بمیریم آبی و اناری نیستیم که باننگ بمیریم
پنج شنبه 19 بهمن 1390برچسب:بیوگرافی مورینیو, :: 23:59 ::  نويسنده : S.A.S

بیوگرافی خوزه مورينيو (آقـای خــوش تيــپ)

«خوزه ماريو داوس سانتوس مورينيو فليكس» معروف به «خوزه مورينيو» متولد 26 ژانويه 1963 در «ستوبال» يك مربي پرتغالي فوتبال است. او مدت‌ها مربي باشگاه چلسي بود ولي روز بيستم سپتامبر 2007 اين باشگاه را ترك كرد و پس از آنها در هيچ باشگاهي كار نكرده است و هنوز بركناري او در پرده‌اي از ابهام است.
مورينيو در چهار ليگ متوالي (دو ليگ در پورتو و دو ليگ در چلسي) توانست تيم خود را در صدر باشگاه‌ها قرار دهد و در دو سال متوالي (2005-2004) از سوي فدراسيون بين‌المللي فوتبال لقب بهترين مربي دنيا را از آن خود

خانواده فوتباليست
پدر مورينيو «فليكس مورينيو» يك دروازه‌بان و مربي پرتغالي بود و مادرش «ماريا جوليا» در مدرسه تدريس مي‌كرد. خانواده مورينيو همگي به فوتبال علاقه‌اي خاص داشتند.


پدر خوانده ثروتمند خوزه، رييس باشگاه بزرگ فوتبال شهر «ستوبال» بود. خوزه از همان دوران كودكي در مديريت و برنامه‌ريزي استاد بود و برنامه‌ بازي‌هاي تيم پدرش را ترتيب مي‌داد.
پس از پايان تحصيلات به مدرسه آمادگي جسماني ليسبون رفت ولي مدتي بعد مادرش كه از توانايي مديريت او اطلاع داشت نام او را در مدرسه مديريت ثبت‌نام كرد اما خوزه از آن مدرسه خوشش نيامد و دوباره در مدرسه آمادگي جسماني شركت كرد و پنج سال بعد از آن‌جا مدرك گرفت.
مورينيو دوره مربيگري خود را در اسكاتلند گذراند و سپس به پرتغال برگشت و مربي ورزش يك دبيرستان شد. او مدتي در باشگاه‌هاي كوچك و متوسط پرتغال بازي و در همان زمان تحصيل نيز مي‌كرد. اما در زمينه بازي توفيق چنداني نيافت. در دهه نود مدتي را به مربي‌گري پرداخت و پس از آن با لقب «تراديوتور» (مترجم) معروف شد چون مترجم يا مفسر «سر بابي رابسون در باشگاه‌هاي «اسپورتينگ» و «پورتو» بود. در سال 1996 به همراه رابسون به بارسلونا رفت و همچنان مترجم او بود. پس از رفتن رابسون او همچنان در بارسلونا ماند و با جانشين هلندي رابسون يعني «لوييس ون‌گال» كار كرد. مورينيو انساني بي‌نهايت بااعتماد به نفس و باشخصيت بود و همين موضوع باعث شد پيشرفت چشمگيري كند. او در كلاس‌هاي مربيگري و مديريت شركت مي‌كرد و ناگهان همه شنيدند كه او مربي تيم دوم بارسلونا شده است.
روياي او براي سرمربي شدن سرانجام در سال 2000 تحقق يافت و او مربي بنفيكا شد ولي با تغيير سرپرستي باشگاه و روي كار آمدن سرپرست جديد، مورينيو در تاريخ پنجم دسامبر 2000 بركنار شد و مربي يك تيم سطح پايين شد.
در سال 2002 مورينيو مربي باشگاه «پورتو» شد. باشگاهي كه بسيار ضعيف كار مي‌كرد در آن سال و تحت مربيگري مورينيو تيم سوم كشور شد و مورينيو قول داد سال آينده آن تيم را تيم اول سازد و خود تشكيل يك تيم قهرماني بدهد و همين كار را هم كرد تا جايي كه قهرمان جام باشگاه‌هاي اروپا شد. قبل از قبول پيشنهاد چلسي براي عنوان مربيگري آن تيم، مورينيو باشگاه ليورپول را كه آن تيم هم خواستار اين مربي بود ترجيح مي‌داد و مي‌گفت: «ليورپول تيمي است كه علاقه همه را برمي‌انگيزد ولي من به چلسي علاقه چنداني ندارم چون چلسي يك پروژه جديد با سرمايه‌گذاري بالاست. فكر مي‌كنم در چلسي اگر يك مربي برنده نشود، آبراموويچ فورا او را بركنار مي‌كند. به همين دليل كار در آن جا يك شغل مطمئن نيست.»
ولي سرانجام مورينيو در ژوئن سال 2004 با حقوق سالانه 2/4 ميليون يورو كه در سال 2005 به 2/5 ميليون يورو افزايش يافت به باشگاه چلسي پيوست و عنوان گران‌ترين مربي فوتبال را به خود اختصاص داد.روز بيستم سپتامبر 2007 و با موافقت دو جانبه، مورينيو باشگاه چلسي را ترك كرد. كمي قبل از ترك مورينيو باشگاه تشكيل جلسه داده و به اين نتيجه رسيده بود كه وقت آن است كه مربي خود را تعويض كنند. اين اقدام چلسي خشم هواداران اين تيم را برانگيخت. فرداي آن روز چلسي اعلام كرد «اورام گرنت» جايگزين مورينيو شده است. در طول چهار فصل حضور او در چلسي، او در هيچ يك از بازي‌هاي داخلي تيمش شكست نخورد.

روابط تيره
سايت بي‌بي‌سي دليل جدايي غيرمنتظره مورينيو از باشگاه چلسي را روابط تيره بين او و رومن آبراموويچ مي‌داند و در اين مورد مي‌نويسد: هر دو طرف موافق اين جدايي بودند، آنها روابط خوبي با هم نداشتند ولي در ظاهر اين موضوع را نشان نمي‌دادند. آبراموويچ و مسئولان باشگاه از نوع بازي و تاكتيك تيم راضي نبودند و يك فوتبال مدرن مي‌خواستند. آنها فوتبالي مي‌خواستند كه در دنيا تك باشد و مورينيو نمي‌توانست آنها را به اين هدفشان برساند. مورينيو هم از دخالت آنها ناراحت مي‌شد و نمي‌توانست كاري را كه آنها مي‌خواهند انجام دهد.
كاملا مشخص بود كه از مدت‌ها پيش روابط بين آنها مثل گذشته نبود. گراهام تيلور مربي سابق انگليس نيز مي‌‌گويد: شروع پايان كار مورينيو زماني بود كه برخلاف ميل او و به دستور مسئولان ميشائيل بالاك و شوچنكو را خريداري كردند.

زندگي خانوادگي
خوزه مورينيو و همسرش «تمي» از نوجواني به يكديگر علاقه داشتند. در آن زمان تمي 14 ساله و خوزه 17 ساله بود. بعدها تمي در رشته فلسفه تحصيل كرد و خوزه به فوتبال روي آورد و سرانجام آنها در سال 1989 با يكديگر ازدواج كردند. آنها در خانه‌اي اجاره‌اي و چهار طبقه در لندن زندگي مي‌كنند و مي‌گويند مارگارت تاچر نخست‌وزير سابق انگليس همسايه آنهاست ولي خوزه باخنده مي‌گويد: فكر نمي‌كنم اين حرف درست باشد چون در آن صورت من او را مي‌ديدم من همه همسايه‌هايمان را مي‌شناسم و باور كنيد هيچ كدام از آنها شبيه به مارگارت تاچر نيست.»
خوزه و همسرش دو فرزند به نام‌هاي «ماتيلد» و «خوزه جونيور» دارند.

خوزه تمام وقت خود را صرف فوتبال نمي‌كند و به زندگي خانوادگي‌اش هم مي‌رسد. او با اشتياق مي‌گويد: «چند وقت پيش با بچه‌ها به ديسني لند رفتيم، من يك كلاه سرم گذاشته بودم و آن را تا گوش‌هايم پايين كشيده بودم كه كسي مرا نشناسد آن روز خيلي خوش گذشت چون فقط من بودم و خانواده‌ام. من هم چند تا از بازي‌ها را سوار شدم خيلي خوب بود احساس مي‌كردم مثل بوروس ويليس شده‌ام. وقتي در شهر هستيم به اتفاق خانواده به پارك مي‌رويم. بچه‌ها دوچرخه‌سواري مي‌كنند و من و همسرم به اردك‌ها غذا مي‌دهيم. ولي جدايي از فوتبال و وقت گذاشتن براي خانواده براي من كار سختي است و زياد چنين فرصت‌هايي برايم پيش نمي‌آيد. من هميشه به بازيكنانم فكر مي‌كنم.يكي از سرگرمي‌هاي محبوب بچه‌هاي مورينيو اين است كه «ارنج» تيم پدرشان را در بازي‌هاي كامپيوتري عوض كنند. مورينيو مي‌گويد: «من بازي‌هاي كامپيوتري بلد نيستم ولي بچه‌هايم در اين زمينه حسابي مهارت دارند. آن وقت‌ها كه من بچه بودم اوقات فراغتم را با تماشاي فيلم و كارتون پر مي‌كردم ولي اين روزها معمولا مجبورم فيلم «هربي» يا چهار شگفت‌انگيز را تماشا كنم.مورينيو علاقه چنداني به پول ندارد، او مي‌گويد: پول داشتن خوب است. آدم مي‌تواند بچه‌هايش را به مدارس خيلي خوب بفرستد، خانه و لباس مناسب براي آنها تهيه كند و بهترين تعطيلات را داشته باشد. ولي من اهل تجملات نيستم و تنها يك اتومبيل برايم كافي است.

راز برملا شده
خبري كه به تازگي از «خوزه مورينيو» در سايت‌هاي اينترنتي منتشر شده است تعجب و حيرت همگان را برانگيخت زيرا همه به صداقت، جديت و درستكاري او اعتقاد داشتند و او را يك انسان تمام و كمال مي‌دانستند. خبر از اين قرار بود كه: «مربي سابق باشگاه چلسي به مدت دو سال بدون اطلاع همسرش با يك زن ديگر زندگي مي‌كرد.»
در طول مدت اين دو سال مورينيو محبوب موطلايي‌اش را تنها زن زندگي و پرنسس خود خطاب مي‌كرد و انواع و اقسام هدايا را برايش مي‌خريد. مورينيو اين زن را كه «السا سوسا» نام دارد از زمان كار به عنوان مربي در زادگاهش پرتغال مي‌شناخت و از همان زمان با او آشنايي داشت و حتي به گفته نشريات مختلف او را در مجامع كاري و نزد بازيكنان فوتبال همسر خود معرفي كرده بود. «السا» و وكيلش چندي پيش به دفتر نشريه nuS ehT رفتند تا درباره اين موضوع و آشنايي‌شان صحبت كنند. وكيل السا در اين باره گفت: «او به السا بد كرد چون به او قول ازدواج داده بود و السا مطمئن بود زماني با خوزه ازدواج خواهد كرد. مورينيو جلوي همه طوري با السا رفتار مي‌كرد كه گويي همسر واقعي‌اش است و همه همين تصور را داشتند ولي به قولش عمل نكرد و او را رها كرد.» السا از اين رفتار خوزه مورينيو آن‌قدر عصباني است كه تصميم دارد از اين رابطه استفاده كرده و كتاب زندگي خود را بنويسد و به ناشران بفروشد.

نكته‌هايي از زبان خوزه
در اين قسمت گفته‌هاي‌ مختلف خوزه مورينيو را به مناسبت‌هاي مختلف بخوانيد:
لطفا به من لقب متكبر ندهيد ولي من قهرمان اروپا هستم و فكر مي‌كنم انسان خاصي باشم.
اگر مي‌خواستم شغل راحتي داشته باشم در پورتو مي‌ماندم.
به مدل موهايم نگاه كنيد، من آماده جنگ هستم.
(درباره مصدوميت بازيكنان) درست مثل يك پتو است كه براي تختتان كوچك باشد. پتو را بالا مي‌كشيد تا سينه‌تان گرم بشود ولي پاهايتان يخ مي‌كند، نمي‌توانيد پتوي ديگري بخريد چون فروشگاه بسته است ولي همين پتو هم خيلي ارزش دارد چون جنسش كشميري است.
بازيكنان جوان مثل هندوانه هستند، فقط وقتي مي‌شود مزه‌شان را فهميد كه باز شوند.
سبك بازي خيلي مهم است ولي موضوع تخم‌مرغ و املت هم در ميان است، وقتي تخم‌مرغي نباشد، املتي هم در كار نيست. هر چه تخم‌مرغ بهتري خريداري بشود املت بهتري هم درست مي‌شود. بعضي تخم‌مرغ‌ها درجه يك هستند، برخي درجه دو و برخي درجه سه. بعضي‌ها گران‌تر از بقيه هستند و املتشان هم خوشمزه‌تر است ولي وقتي تخم‌مرغ درجه يك در فروشگاهي باشد كه نتواني بروي و بخري آن وقت است كه مشكل ايجاد مي‌شود. (مي‌گويند همين حرف باعث ناراحتي آبراموويچ و جدايي آنها شد)
(در مخالفت با خريد يك مدافع به قيمت بيش از عرف) من عاشق اتومبيل «استون مارتين» هستم ولي اگر براي يك اتومبيل استون مارتين از من يك ميليون پوند بخواهيد مي‌گويم حتما ديوانه‌ايد چون استون مارتين فقط 250 هزار يورو مي‌ارزد.
(درباره همسرش) ديدن يك مسابقه فوتبال از تلويزيون بستگي به همسرم دارد. اگر خانه باشم مسابقه را مي‌بينم ولي اگر همسرم بخواهد جايي برود، من دوست دارم فوتبال تماشا كنم ولي ديگر اجازه ندارم.


درباره وبلاگ


این وبلاگ برای هواداران واقعی رئال مادرید میباشد. خوش آمدید.
آرشيو وبلاگ

نويسندگان



<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 14
بازدید کل : 27604
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1


جدول کامل لیگ